سنگنوشتههای پادشاهی

سنگ نوشتههای پادشاهی
آنچه در زمینه سنگنوشتههای پادشاهی هخامنشیان در همان گام نخست جلب توجه میکند، تنوع محتوایی و جنس اشیایی است که این سنگنوشتهها روی آنها حک شده اند. غالب این سنگنوشتهها به سه زبان رسمی و رایج شاهنشاهی هخامنشی یعنی پارسی باستان، عیلامی و بابلی نوشته شده اند. برخی از این سنگنوشتهها برای شناسایی نقش برجستهها و یا محلها نوشته شدهاند و نام و عنوان پادشاه محتوای اصلی آنها را تشکیل میدهد. نمونههایی از این سنگنوشتههای ساده روی دیوارها و نقش برجستههای کاخهای کوروش و داریوش اول در پاسارگاد و تخت جمشید و نیز مهرها و برخی گلدانها دیده میشود. این سنگنوشتهها کمک میکنند تا باستان شناسان بتوانند بناهایی را که سنگنوشتهها بر روی آنها نوشته شده اند، شناسایی کنند. به عنوان مثال با قرایت سنگنوشته اردشیر دوم در شوش که روی پایه ستونها حک شده است به خوبی میتوان نام آپادانا را در آن مشاهده کرد و یا سنگنوشتهای که روی دروازه ورودی کاخ به دستور خشایار نوشته شده است، مؤید این مطلب است که داریوش آن را بنا نهاده است. شمار اندکی از سنگنوشتهها توضیحات بیشتری را به خواننده ارایه میدهند. به عنوان مثال در الواح مکشوفه از پی بنای کاخهای شوش نام تمامی ملتهایی که در ساخت بنا مشارکت داشتهاند و نیز محل اصلی که مواد اولیه تزیینات کاخها از آنجا آورده شده،نوشته شده است. برخی از این سنگنوشتهها به موضوعات فکری ،اخلاقی و مذهبی اشاره میکنند ،نظیر سنگنوشته روی آرامگاه داریوش در نقش رستم یا الواح مکشوفه از پی بنای کاخ خشایار در تخت جمشید. اما مهمترین سنگنوشته هخامنشی از نظر تاریخی و نیز بلندترین آنها، خط نبشته داریوش بر دیواره کوه بیستون است. سنگنوشته بیستون بسیاری از رویدادها و کارهای داریوش اول را در نخستین سالهای حکمرانی اش که مشکلترین سالها حکومت وی نیز بود،به طور دقیق روایت میکند. این سنگنوشته عناصر تاریخی کافی برای بازسازی تاریخ هخامنشیان را داراست. به واقع با وجود فراوانی منابع میانرودانی، مصری، یونانی و لاتین نمیتوان با تکیه بر آنها نسبشناسی کاملی از خاندان هخامنشی از هخامنش تا داریوش را به دست آورد. برای این منظور متن سنگنوشته بیستون فرصت مناسبی را در اختیار مورخ قرار میدهد که در آن شاه شاهان نوشته بلند خود را با تایید مجدد رابطه اش با خاندان شاهنشاهی پارسیان آغاز میکند و به تدریج اخلاف خود را نام میبرد: ویشتاسپ آرشام آریارمنه، چیش پش و هخامنش. این تبارشناسی به دلایل مختلف مدتهای طولانی مورد ایراد قرار گرفته بود. زیرا در این فهرست نام دو نفر از شاهان هخامنشی که پیش از داریوش حکومت میکردند یعنی کوروش کبیر و کمبوجیه اول به چشم نمیخورد.
وانگهی بسیاری از آشورشناسان کوروش ،پادشاه انشان و بنیانگذار سلسله هخامنشیان را با شخص دیگری هم اسم او که پادشاه پارسوماش بود، با هم اشتباه گرفته اند. همین مسأله موجب شده است که مفسران سنگنوشته نسبت به محتوای سنگنوشته داریوش با شک و تردید نگاه کنند و او را غاصب پادشاهی هخامنشیان بدانند که با نوشتن این سنگنوشته سعی داشته است برای مشروعیت بخشیدن به حکومت خود از نگاه آیندگان، شجرنامه خود را دست کاری کند. سر آخر این که چون کوروش عنوان پادشاه انشان، شهری در نزدیکی تخت جمشید را نیز داشت این مسأله مورد تأیید قرار گرفته است که وی نمیتوانسته است به طور همزمان دو عنوان پادشاهی یکی در انشان و دیگری در پارس داشته باشد. به واقع با تحلیل کلی تمامی منابع میتوان به این شکل نتیجه گرفت. در ربع سده نخست سده ششم ق.م چیش پشپسر هخامنش حکمرانی پارس را به پسر بزرگترش آریارامنه اعطا کرد در حالی که پسر کوچکترش،کوروش اول به حکمرانی انشان منصوب شد. پس از مرگ آریارامنه، پسر وی آرشام جایگزین وی شد ولی پس از کوروش اول پسرش کمبوجیه اول و پس از او نیز پسر وی کوروش دوم جانشین او شد. این رویدادها در اواسط سده ششم پیش از میلاد به وقوع پیوست. در این دوران،کوروش توانست مادها را به تبیعت خود در آورد و به افتخار و ثروت دست یابد. آنچه به نظر واقعی تر میرسد این است که پادشاه پارس، آرشام، تبعیت از فاتح جدید را پذیرفت و به این ترتیب پادشاهی پارس به پسر کوچکتر آریارمنه منتقل شد. مدتی بعد کوروش بخشهای بزرگی از مناطق خاورمیانه را به تصرف خود در آورد. بعد از او نیز کمبوجیه دوم راه فتوحات پدرش را ادامه داد و بر گستره شاهنشاهی هخامنشی افزود. کمبوجیه در بازگشت از مصر به طور اتفاقی فوت کرد ـ برخی دلیل مرگ وی را بیماری و برخی دیگر توطئه اطرافیان میدانند اما مسلم است که وی در مسیر بازگشت از مصر مرده است ولی دلیل آن تا کنون مکتوم باقی مانده است.
پس از مرگ کمبوجیه دوم کسی وارث پادشاهی هخامنشیان نبود. ولی از شاخه دیگر تاج سلطنتی به آرشام یا پسرش ویشتاسب پدر داریوش میرسید. آنچه به نظر واقعی میرسد این است که داریوش در زمان حیات پدر و پدر بزرگش، با موافقت آنها، حکومت را به دست گرفت. چرا که در زمان ساخت کاخ داریوش در شوش در اوایل حکمرانی وی، بر اساس اطلاعات الواح مکشوفه از پی بناها، این دو زنده بودند. اگر داریوش حکومت را به دست گرفت ،شاید به این دلیل باشد که او جوانتر و پر انرژی تر از آنها بوده است و از استعداد خوبی برای پادشاهی برخوردار بود؛ پادشاهی بر شاهنشاهی که به گفته خود وی از سکاها در آن سوی سغد تا اتیوپی و از هند تا سارد گسترده شده بود.
معماری دوره تاریخی ایران
هخامنشیان
کوروش
، پادشاه هخامنشی، به عنوان نخستین نمایش قدرت، به ساختن مجموعه کاخ ها
ومعابد پاسارگاد در استان فارس پرداخت. مجموعه بناهای پاسارگاد معرف سبک
معماری هخامنشی است. در پاسارگاد، کوروش را در بنایی با سقف شیب دار به
خاک سپرده اند.
مزار کوروش دارای 6 پله است که رو به بالا، از
ارتفاعشان کاسته می شود. این بنا را پیش از مرگ کوروش، در سال 529 ق.م
ساخته بودند. بناهای باقی مانده پاسارگاد، اینکه ویران است و مشکل می توان
دریافت که شکل آنها چگونه بوده است.
کاخ بزرگ شوش را داریوش اول، پیش
از ساختن آپادانا در تخت جمشید بنا کرد و می دانیم که تخت جمشید پایتختی
آیینی بوده است. داریوش در حوالی سال های 518-516 ق.م ساخت بناهای عظیم
تخت جمشید را آغاز کرد. تأسیس چنین مرکز بزرگ قدرت زمینی که به صورت شهر
مینوی اساطیری ساخته شده بود می توانست توافق با خدایان را تأمین کند، جای
مؤثری برای دعا و نیایش فراهم کند و امنیت و رفاه را به همه اقوام این
امپراطوری پهناور هدیه کرد.
تخت جمشید
مساحت
کل تخت جمشید 14000 متر مربع بوده و در دامنه کوه رحمت مشرف به جلگه
مرودشت واقع شده و با تراشیدن قسمتی از کوه به وجود آمده است.
پلکان
ورودی بنای تخت جمشید از تخته سنگ های عظیم تراشیده شده است. این پلکان به
یک ایوان منتهی می شود که گاوهای بالدار با سر آدمی از آن پاسداری می
کنند. در این ایوان، کتیبه ای از خشایارشاه دیده می شود. در این کتیبه
نوشته شده است که این «درگاه همه ملت هاست».
در عرض حیاط ورودی ، تالار
معروف به 100 ستون قراردارد. این مکان احتمالاً قرارگاه پاسداران شاه
بودنده است چون مستقیماً با دروازده ورودی و سایر تسهیلات مربوط است.
در قسمت های دیگر آپادانا، کاخ داریوش ، کاخ های خشایار شاه و اردشیر و سایر کاخ های کم اعتبارتر و بناهای اداری قرار دارد.
نازک
کاری سراسر بناهای تخت جمشید با دقت و وسواس در خور یک بنای شاهانه ومقدس
انجام گرفته است. گرچه مجسمه های تخت جمشید تا حدود زیادی از سرمشق های
آشوری در برخی جنبه ها از نقش برجسته های اقدام دیگر اقتباس شده اند ولی
در آنها، رفتار و حالت متفاوت خوشایند و عبرت آموزی به چشم می خورد. همه
تصویرها با وقار و برکنار از زندگی هستند و در آن ها، احساس آگاهی از حضور
آسمانی به چشم می خورد.
دیوار بناهای تخت جمشید از خشت خام بوده که مدت ها پیش فرو ریخته است. داریوش اول در جلگه تخت جمشید (نقش رستم) محل آرامگاهش را برگزید و آن را بر صخره ای در نقش رستم تصویر کرد. این آرامگاه که از بناهای تخت جمشید و شوش سرمشق گرفته است ، سرمشقی شده است برای آرامگاه های بعدی هخامنشیان که در همان صخره ها حجاری کرده اند.
آثاری از حکاکی کاوشگران فرانسوی بر یکی از دیوارهای تخت جمشید در قرن 19 میلادی



بیسُتون،بیسِتون،بیسْتون،بهیسْتون نام امروزی یک صخره برافراشته در شمال یک راه باستانیِ پر رفت و آمد که محل عبور کاروانها و نظامیان از بابل و بغداد به سوی کوههای زاگرس و همدان(اکباتانَ) بود،می باشد.بیستون در ۳۴ درجه و ۳۵ دقیقه شمال عرضِ جغرافیایی و ۴۵درجه و ۲۷ دقیقه شرقِ طول جغرافیایی در فاصله حدودا ۳۲ کیلومتری شرق شهر کرمانشاه قرار دارد. همچنین نام روستایی که در نزدیکی این صخره قرار دارد هم بیستون می باشد.نام پارسی باستان این کوه بَغستانَ و بگستانَ به معنی جایگاه خدایان و در نوشته های یونانی بگیستانُن(اُروس) می باشد.در آثار جغرافیدانان عرب سده های میانی مثل ابن حَوقل،اصطخری و یاقوت هم این کوه بَهِستون ، بِهِستون(ستونهای خوب) و بهیستان آمده است. در مجموع دگرگونی این واژه بدین گونه است:بَغستانَ-بگستانَ-بهستون-بهستان-بیستون.
بیستون به علت شرایط جغرافیایی همیشه از آغاز زندگی بشر تا به امروز مورد توجه بوده و آثاری از هر دوره ای از تاریخ را در خود جای داده است.امروزه در محوطه تاریخی بیستون بطول تقریبی ۵ کیلومتر و عرض ۳ کیلومتر که آثاری را از دوران پیش از تاریخ تا به امروز در بردارد ۲۸ اثر در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است که شامل:
۱-غار شکارچیان ۲-غار مرخرل ۳-غار مر تاریک ۴-غار مَر آفتاب ۵-غار مَر دودر ۶-تپه نادری ۷-سراب بیستون ۸-جاده تاریخی حاشیه سراب ۹-بقایای گورستان قدیمی۱۰-دژ تاریخی مدفون ۱۱-نیایشگاه مادی ۱۲-نقش برجسته و کتیبه داریوش بزرگ ۱۳-مجسمه هرکول ۴۱-نقش برجسته متریدات دوم ۱۵-نقش برجسته گودرز ۱۶-سنگ بلاش ۱۷-پرستشگاه پارتی ۱۸-بقایای شهر پارتی ۱۹-بقایای بنای ساسانی ۲۰-فرهاد تراش ۲۱-بقایای پل ساسانی ۲۲-بقایای سد ساسانی ۲۳-سنگهای تراشخورده ساسانی ۲۴-کاروانسرای ایلخانی ۲۵-بقایای بنای ایلخانی ۲۶-کاروانسرای صفوی ۲۷-وقف نامه شیخ علی خان زنگنه ۲۸-پل بیستون.
مهمترین
و مشهورترین اثر باستانی در این محوطه نقش برجسته و کتیبه داریوش بزرگ می
باشد که به نخستین سال فرمانروایی داریوش بزرگ از زبان خود او می پردازد.
با آشنا شدن با این اثر باستانی می توانیم خط میخی پارسی باستان را
بشناسیم و در مورد ریخت شناسی،پوشاک،طرز آرایش سر و صورت، اسلحه شناسی و
اعتقادات مذهبی مردمان ۲۵۰۰ سال پیش در امپراطوری هخامنشیان، اطلاعات
ارزنده ای بدست آوریم.
نقش برجسته و کتیبه بیستون
سنگ نبشته سه زبانه بیستون، به نخستین سال فرمانروایی داریوش بزرگ از زبان خود او می پردازد. سالی که داریوش،سراسر آن را در جنگ با شاهان دروغزن سپری کرد. پس از کشته شدن بردیا و افتادن حکومت به دست داریوش، در سراسر امپراطوری هخامنشی ۱۹ شورش بزرگ و کوچک اتفاق افتاد. داریوش بزرگ پس از اینکه این شورش ها را فرونشاند تصمیم گرفت که مردم امپراطوریش را(و جهان پس از خود را) در جریان چگونگی به دست گرفتن قدرت و نخستین سال فرمانروایش قرار دهد. او این بنای یادبود و بیانیه مهم را در بیستون بر سر یک راه کهن به ثبت رساند. راهی پر رفت و آمد که محل عبور کاروانها و نظامیان از بابل و بغداد به سوی کوههای زاگرس و همدان بود و بعلت جایگاه ویژه اش که از دیر باز سرزمین خدایان(بغستانَ) نامیده می شد شهرت داشت. این نقش برجسته،نگاره داریوش و اسیران، در سطحی عمودی به بلندی ۳ متر و در پهنای ۵/۵ متر قرار دارد. داریوش لباس پارسی بر تن کرده ریشی اشوری دارد و افسری کنگره دار بر سر گذاشته است و در سمت چپ مجلس بیستون قرار دارد.اندازه داریوش در مقایسه با اسیران برای نشان دادن شکوه و عظمت این مجلس، بزرگ تر می باشد. بلندی قامت اسیران 17/1 و بلندی قامت داریوش72/1 متر می باشد. دو تن از یاران داریوش(هفت تنان)، ویندَفْرَناه کمان دار و گئوبَروَه(گوبریاس) نیزه دار، پشت سر او ایستاده اند.داریوش که در دست چپش کمانی دارد پای چپ خود را بر سینه نخستین دشمنش ،گئوماتَ مُغْ گذاشته است و گئوماتَ دست هایش را به حالت التماس به بالا دراز کرده است. پشت سر گئوماتَ صف ۸ تن اسیر قرار دارد. که به ترتیب نامهای آنها آثرین،ندئیتَ بَ ئیرَ،فِرَورتیش، مَرتی یَ،چیسن تَخمه،وَه یَزداتَ،اَرخ و فرادَ می باشند و گردن های این اسیران را با طناب به یکدیگر و دست هایشان را از پشت سر بسته اند.[بعدها اسیر نهم یعنی سکونخای سکایی با خُود تیز به جمع اسیران اضافه گردید]. بر فراز سر اسیران، رو به روی داریوش، نگاره فَرَوهر قرار دارد و داریوش دست راست خود را به نشانه نیایش اهورامزدا به بالا بلند کرده است.در فضای بالای سر داریوش نبشته ای کوتاه(Dba) آمده است. متن این نبشته چنین است.
بند۱-من داریوش،شاه بزرگ،شاه شاهان،شاه در پارس،شاه کشورها،پسر ویشتاسپ،نوه ارشام هخامنشی
بند۲-داریوش شاه گوید:پدر من ویشتاسپ،پدر ویشتاسپ ارشام،پدر ارشام آریامن،پدر آریامن چیش پیش،پدر چیش پیش هخامنش.
بند۳-داریوش شاه گوید: بدین جهت ما هخامنشی خوانده می شویم[که] از دیرگاهان اصیل هستیم. از دیرگاهان تخمه ما شاهان بودند.
بند۴-داریوش شاه گوید: هشت[تن]از تخمه من شاه بوده اند. من نهمین[هستم]. ما نُه[تن] پشت اندر پشت(در دو شاخه) شاه هستیم.
داریوش در چند مرحله بعدی بیانیه تاریخی خود را که نخستین اثر تاریخی مکتوب ایرانیان است. تکمیل کرد. امروزه از سنگ نبشته بیستون ۴ متن در دست داریم: متن پارسی باستان، متن ایلامی،متن بابلی و متن ترجمه آرامی متن پارسی باستان که ظاهرا به صورت بخشنامه برای آگاهی ساتراپی های گوناگون به جاهای دور و نزدیک فرستاده شده است و نسخه ای از آن از اِلِفانتین مصر به دست باستان شناسان افتاده است و در بابل هم قطعه ای از نگاره بیستون به دست آمده است. داریوش در بیستون (ستون4 بند۱۵) می گوید: تو که پس از این، این نبشته و نگاره را می بینی،مبادا به آن ها آسیب بزنی. تا می توانی آن ها را همان گونه که می بینی، نگهداری کن.ولی گذر زمان و فرسایش های ناشی از باران و باد تمام سنگ نبشته ها را و مخصوصا سنگ نبشته به زبان بابلی را دچار آسیب های فراوانی کرده است. ولی بیشترین خسارت در همین قرن اخیر اتفاق افتاده است. زمانی که سربازانی که در جنگ جهانی دوم در پایین جاده بیستون گشت زنی می کردند نگارها و کتیبه با ارزش بیستون را هدف گرفتند و آسیب های جبران ناپذیری را به این اثر تاریخی وارد کردند. ولی ما باید از داریوش بزرگ سپاسگزاری کنیم بخاطر اینکه بعد از اتمام کار بنای یادبود بیستون فرمان داد که زیر این بنای یادبود را بتراشند و همین عمل باعث شد که تا قرن ها دست بشر این اثر باارزش تاریخی را لمس نکند و از آسیب های ناشی از خوی زشت انسانها دور نگهداشته شود.
نکته:
نکته جالبی که در مورد این نقش برجسته وجود دارد شباهت زیاد آن با نگاره شاه لولوبی ها،انو بنی نی است که در ۱۴۰ کیلومتری بیستون در سرپل ذهاب قرار دارد. در این نگاره هم انو بنی نی کمانی در دست چپ و تبرزینی در دست راست خود دارد و پای خود را بر سینه دشمنی که بر زمین افتاده نهاده است. و الهه ایشتار در حال دادن حلقه حکومت به اوست. شش اسیر در زیر پای انوبنی نی نقش بسته اند و دو اسیر هم روبروی انوبنی نی در حالیکه دستهایشان از پشت بسته شده طنابی به گردن یکی از آنها آویخته شده که به زمین کشیده می شود.این احتمال وجود دارد که داریوش پیش از فرمان حجاری ها در بیستون، نگاره انوبنی نی را دیده بوده است و یا شاید هم این شباهت فقط یک تصادف باشد.
دوره پارسها و پارتهادر ایران باستان به گل اسپرم یا اسپرغم می گفته اند و در سده های نخستین هجری نیزاین نام بسیار به کار رفته است اقوامی که در ایران باستان میزیسته اند از دوران باستان گونه های بسیاری از درختان و گلها و سبزه ها را میشناخته و با گل پیوندی پایدار داشته اند و بزرگداشت نوروز که خود جشن پیشباز آمدن بهار و گل و سبزه است نشانگر آن است نقوش گل و گیاه و آب در نخستین آثار مکشوفه به ویژه در ظروف سفالی قرن های کهن خبر از اهمیت حضور آنها در زندگی انسان ها در استقرار های اولیه دارند نقوش برجسته متعلق به کاخ آشور بنیپال پادشاه آشور بین سالهای ۶۶۹ و ۶۳۰ قبل از میلاد کشف شده و در نینوا موجود در موزه بریتانیا و حبر باغهای معلق بابل اهمیت باغ در ساختار شعرهای کهن را میرساند و باغهای معلق بابل به وسیله بخت النصر برای همسر ایرانی وی فرمانروای ماد احداث شده اند و طبق اصول طراحی پارادایس ایجاد گردیده به طوری که از نظم خاصی برخوردار و تا زمان اسکندر هم به جای مانده بود پردیس اخیرا کشف شده از پاسارگاد که احتمالا اولین طرح اجرا شده از باغ اندر باغ عظیم شهر پایتخت ناتمام کورش بوده و نیز وصف پردیس کورش جوان در شهر ساتراپ نشین غرب ایران که گزنفون نقل میکند دیگر نمونه هایی کافی برای نمایش ولو نه خیلی روشن از رابطه ساختار باغ و شهر در شهرهای طراحی شده هخامنشیان میباشدبدون جهت نبود که یونانیان هخامنشیان را بزگترین باغسازان جهان میدانند بر روی سفالهای بدست آمده از شوش و تخت جمشید نقش استخر آب و باغ و تک درخت ها دیده میشود و نقوش سنگی برجسته درختان سرو وکاج و نخل را بر روی دیوارهای تخت جمشید نیز نمایانگر فراوانی این نوع درختان در باغهای آن دوره و احترامی آست که مردم برای درخت قایل بوده اند
سابقه پردیس های ایرانی به قرن چهار میلادی بر میگردد و این عنوان بر باغهایی اطلاق میشده که برای تفریح عموم احداث میگردید واژه پردیس ریشه سانسکریت داشته و به مفهوم بهشت است که در متون انگلیسی همان واژه سانسکریت پارادایس به کاررفته و در تورات از پردیس ایران باستان صحبت رفته است سپاهیان باستان در سفرهای جنگی که از راههای پارس چین و باختر عبور کرده اند در سفر نامه های جنگی خود از اینکه ایرانیان در دل بیابان بهشت های زمینی آفریده اند با تحسین یاد کرده اند سنگ نگاره های هخامنشی نشانگر روشن نظم هندسی باغهای ایرانی هستند و درختان راست قامت و موزون نقش بر جسته ها که از نظم نظامی و لشکری سبق میبرند هم ریشگی و همسانی پلان های باغها و بنا را بیان میکنند با انقراض سلسله هخامنشی ترکیب هندسی سر راست است و باغها عمود بر هم کرت های چهار گوش مستقل که هیچ یک پس مانده کرتی دیگر نیست باغها در کرت بندی های دقیقی سامان یافت و سراسر قرینه سازی شد چون که طرح آن پیشاپیش در ایران روزگار هخامنشی توسعه جانانه یافته بود با پردیس های ساسانی باغ نقشه ای با شکوه به خود گرفت که طرح های مندل وار و کوشکهایی در ملتقای چهار خیابان داشت طرح پارک یا چهار باغ ساسانی به صورت چلیپایی بود که قصر حاکم در مرکزش بود عین همین طرح را میتوان در ظروف سفالی هخامنشی مشاهده کرد که نماد تربیعات چهارگانه عالمند آفریده های کوچک اندازه ایران باستان چون قالی بهار نمای افسانه ای خسرو پرویز و ساختمان کوشک سان تخت طاقدیس واقع میان یک درخت زار همچنین تکرار نماد درخت مقدس و نقشمایه و بشنین و آرایش های دیواری بنا های تاریخی هخامنشی و اشکانی و ساسانی ابقگر تصور باغ و تعلق آدمی به طبیعت است.
برچسب ها: سنگنوشتههای پادشاهی_هخامنشی_کورش کبیر،
.: Weblog Themes By Pichak :.